زندگی در عصر حاضر پر از چالش و استرس است. چه روزهای پرشماری که قلب در سینه آرامش ندارد و آدمی ناخودآگاه هرلحظه در انتظار اتفاق یا خبر بدی است که شاید هیچ گاه هم به وقوع نپیوندد. اما چه میشود کرد؟! از یک طرف خاصیت زندگیهای امروز است که گویی در آنها همه چیز روی دور تند قرار گرفته است و از طرف دیگر فناوریهای پیچیده، هیجانات کاذب، رسانهها و هیاهوهای گستردهای که شاید بییشتر آنها در ذات خود استرس آور هم نباشند، ولی اثرات و پیامدهایی دارند که قرار را از انسان میگیرند و در دلش شور و تلاطم ایجاد میکنند. دلیل دیگر ناآرامیها ریختن قبح گناه و فراگیر شدن بسیاری از ناهنجاریهای اخلاقی است که سبب میشود لوح سفید ضمیر انسان را تیره و تار و آرامش را از او سلب کند.
فساد مالی و اداری، دروغ و غیبت، ربا و ریا، بی حیایی و بی بندوباری و هرچیز دیگری که با فطرت پاک آدمی در تضاد است، درصورتی که رواج یابد، درون انسان را به هم میریزد و آرام جان او را میگیرد. گاهی آدمی فلسفه واقعی زندگی را فراموش میکند و از یاد میبرد که این دنیا محل گذر است و نباید به آن دل بست و برایش بیشتر از آنچه که شایسته یک زندگی کوتاه و موقت است، دغدغه داشت.
دلیل این همه بی قراری و ناآرامی را هم در درون انسان جست وجو کنید، هم در محیط پیرامون زندگانی اش. هر کسی در طول زندگی دچار مشکلاتی میشود که این مشکلات منجر به استرس، عصبانیت، ترس و دل شوره در او میشوند. از یک طرف مسائل و چالشهای محیطی هستند که در رأس آنها پدیدههای فناورانه و رسانههای رنگارنگی اند که در ذات خود هیجانات کاذب ایجاد میکنند؛ همچنین میتوان به دغدغههای معیشتی و اقتصادی اشاره کرد که زندگی عادی را تحت تأثیر قرار میدهند؛ از طرف دیگر درون نهاد انسان است که شاید در مرور زمان به دلایل مختلف از اخلاق و معنویت فاصله گرفته است و بسیاری از زمانهایی را که صرف ارائه خدمات اجتماعی، خدمت به خلق، عبادت و در بیان عامیانهتر مسائل معنوی میکرد صرف امور دیگری از جمله فضای مجازی، ترافیک، شبکههای اجتماعی و مسائلی ازاین دست میکند؛ از این رو هیچ گاه به ذهن و ضمیر خود فرصت التیام و آرامش نمیدهد و همواره همانند امواج دریا در تلاطم است و وقتی را برای پرداختن به خویشتن و پرورش مواردی که روح را جلا میدهند و آرامش را مهمان قلب انسان میکنند، اختصاص نمیدهد. زمانهایی از زندگی وجود دارد که استرس، ترس و دل شوره انسان را مغلوب میکنند و باید برای غلبه بر آنها راهکار مناسبی پیدا کرد.
نباید فراموش کنیم که هرقدر هم وفاداری و اعتماد انسانها به اصول اخلاقی و معنوی کم رنگ شود، نیازشان به این موارد نه تنها کم نمیشود، بلکه روزبه روز افزایش مییابد؛ حتی اگر از آنها بی خبر باشند، یا آنها را نفی کنند یا به آنها اعتقادی نداشته باشند. خداوند در قرآن کریم به انسان توصیه میکند که نماز را برای ذکر و یاد خدا برپا کند: «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی».
سپس همین ذکر را برای دلگرمی و آرامش قلب به فرزندان آدم بشارت میدهد: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» و در نهایت مؤمنانی را که با نفس مطمئن این پیوند را با معبود خویش برقرار میکنند، در زمره بندگان و برگزیدگان خویش (درحالی که آنها از خدا راضی هستند و خدا از آنها راضی است) به بهشت فرا میخواند: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی».
این قرار و آرامش ارزشمند حاصل پیوند انسان با معبود و فطرت خویش است که او را یاری میکند در زندگی خویش آرامش داشته باشد و با توکل به ذات اقدس الهی پشتوانهای محکم برای خودش فراهم کند. پس انسان باید در میان این همه هیاهوی مادی و جنجالهای رسانهها برای انس با معنویت، عبادت و تفکر، زمانی را اختصاص دهد تا آرامش قلبی و ذهنی را برای خود فراهم سازد.